#تنگسیر نوشته ی #صادق_چوبک هستش و فیلمی هم به همین نام با بازی #بهروز_وثوقی و به کارگردانی #امیر_نادری ساخته شده.
.
برشی از کتاب:
زنی خرد شده و سیاه پوش، خود را بر گوری تازه انداخته بود. زاری می کرد، و شَرِوه می خواند "دِلا پوشُم زِ هجرِت جامهِ نیل، نِهُم داغِ غمت چون لاله بر دیل. دَم از مهرت زنُم همچون دَمِ صبح، از این دم، تا دم صورِ سرافیل" آهنگ تلخ شَرِوه تو گوشش خورد و دلش آشوب افتاد. این زن هم داره خودش را برای شوهرش نابود می کنه. هیچ وقت از اینجا ت نمی خوره. خیال می کنه مرده زنده می شه. هرکی رفت رفت. باز تو گوشش خورد "نمی پرسی زِ یارِ دلفگارت، که واکیان گذشت باغِ بهارت. تهِ یاد مُو در این مدت نکنُّی، نِدانم واکیان بی سر و کارت" دلش به هم خورده بود. بیخ حلقش به هم چسبیده بود و مثل اینکه تریاک رو زبانش مالیده بودند.
.
خلاصه داستان:
چندنفر پول زائرمحمد رو کشیدن بالا و این کار باعث شده زائرمحمد توی بندر انگشت نما بشه، به عنوان کسی که نمی تونه حقش رو بگیره. بعدِ دو سال هیشکی نیست پول بر باد رفته ی زائرمحمد رو بهش بده و همیشه با بد دهنی باهاش برخورد می کنن. نهایتا زائرمحمد برای انتقام اقدام می کنه و حاج عبدالکریم بزاز و شیخ ابوتراب برازجانی و آقا علی کچل وکیل و ابول گنده رجب رو می کشه. بومی ها بهش لقب "شیرمحمد" می دن و در انتها با خانومش و دوتا بچه اش در می ره.
.
یه داستان ساده، که با قلم خوب صادق چوبک و هنر خوب امیر نادری، موندگار شده.
درباره این سایت