‍‍  نام کتاب: #مفاخر_ایران_زمین ( #سید_جمال_الدین_اسد_آبادی ) | مولفین: #محمد_حسین_زائری و #پژمان_میر_جمهری و #موسی_اشرفی | انتشارات: #مرکز_آموزش_سازمان_فرهنگی_هنری_شهرداری_تهران
.
خانواده اصرار کردند بمان و نرو، جمال گفت "من مانند شاهبازی هستم که فضای عالم با این وسعت، برای طیران او تنگ باشد. تعجب دارم از شما که می خواهید مرا در این قفس تنگ و کوچک پابند کنید."
.
کنسول ایران و تجار ایرانی که تنها اجازه ی ملاقات با او را از طریق مقامات مصر داشتند، در بازداشتگاه از وی دیدار کردند و به او مبلغی پول پیشکش نمودند که در راه سفر مصرف کند، جمال از قبول آن سر پیچید و گفت "پول را برای خودتان نگه دارید، زیرا به آن از من نیازمندترید. شیر هرجا که رود بی طعمه نمی ماند."
.
"ولی همینقدر می دانستم که اگر به وطن خود بازگردم -با چشم های اشک آلود و صدای پر از شکایت و قلب سوزان- در آنجا حتی یک نفر مسلمان را نخواهم یافت که نسبت به من ابراز همدردی بکند و من بتوانم همه ی این داستان ها را برای او بازگو کنم. بنابراین در آن وقت حتی بدون داشتن پول تصمیم گرفتم به سرزمین هایی مسافرت کنم که مردم آن افکاری سالم و گوش های شنوا و دل های پر از محبتی دارند تا من به آن ها داستان خودم را بازگو کنم."
.
خطاب به عبده گفت "فیلسوفی باش که جهان را بازیچه می بیند، نه کودکی ترسو و بزدل."
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

pazi من لی غیرک املاک امامت روشنای آرامش دیجیتال سل Lawyer in Tehran Aníron فروشگاه ایران فایل 021 دنیای شبکه Thorn