این روزها با هرکس حرف بزنی، تو شش و بش این است که پول و پله ای سرهم کند و راهی کویت شود.
- آخه دیگه پوسیدم. مگه آدم چقد می تونه بیکاری بکشه؟
بیشتر مردهای محله مان رفته اند کویت. علوان آهنگر، حسن نجار، زایر یعقوب، ابول پاره دوز، ناصر نفتی و حتی رجب مفنگی که به قدرت خدا خودش را هم نمی تواند بشوید.
[نام کتاب: همسایه ها- نویسنده: احمد محمود]
.
بله آقای ربیعی، به همه می گوییم زدید، می گوییم هواپیمای خودمان را زدید و خاک بر آن سرتان کنند که یک مشت احمق جمع شده اید دور هم، که دانشجویان مملکت را می کُشید و بدتر از قتل های زنجیره ایِ وزارت اطلاعات، دنبال کشتن هرکسی هستید که فهیم است و اهل فهم است. راستی فیلم های هندی بیشتر ببینید، دیالوگ خوب بیشتر دارد و بیشتر می توانید مسخره بازی کنید. راستی هواپیمایی که با چشم دیده می شد را چطور زدید؟ این یک هنر است! لطفا جایزه ای تحت عنوان "زرشک طلایی" و یا "پشمک بلورین" طراحی کنید و به آن هایی بدهید که از این سوتی ها می دهند، برای خودتان هم یک کیلو بگذارید کنار عجالتا! جسارتا من شنیده بودم دروغ استخوان ندارد، شما و سایر مسئولین را که می بینم بیشتر برایم تداعی می شود که دروغ استخوان ندارد و عده ای در کله ی نامبارک شان مخ ندارند. و علاوه بر استخوان نداشتنِ دروغ و جوجه و بی غیرتی، خیلی چیزهای دیگر هم استخوان ندارد که اگر دیدم تان حضورا توضیح می دهم!
درباره این سایت