نام کتاب: #کوری | نویسنده: #ژوزه_ساراماگو | مترجم: #زهره_روشنفکر | #انتشارات_مجید ، #نشریه_سخن | ۳۹۲ صفحه
.
تنها وضعیت وحشتناکتر از کوری، این است که تنها فردِ بینایِ جمع باشی!
.
کوری از یک تصادف شروع می شود، مردی که با مراجعه به پزشک ادعا می کند هم تصادف کرده هم کور شده. کوری همه گیر می شود و تمام بیماران این پزشک دچارش می شوند و حتی خودش! روانه ی آسایشگاه می شوند و غذاها جیره بندی و نگهبانی سفت و سخت. ساراماگو عشق را اینگونه وارد داستان کرده که زن پزشک کور نیست ولی به خاطر عشقی که به همسر پزشکش دارد خود را کور معرفی می کند و روانه ی آسایشگاه می کند، همه کورند و زن پزشک کوری که کور نیست!
.
کار در آسایشگاه بالا می گیرد. نگهبان ها از ترس این که کوری نگیرند، غذاها را به چند سرپرست از افراد کور می دهند، افرادی که غذا را به دلخواه کم و زیاد می دهند و در اواخر اصلا نمی دهند و تعدادی از کورها در ازای بخشیدن زن خود (!) غذا می گیرند تا از گشنگی نمیرند.
.
طی اتفاقی و آتش سوزیِ به تبعِ آن، همه ی این افراد فرار می کنند و متوجه می شوند تمام شهر دچار کوری شده است. تمام حرف کتاب این است که "خود آدم باید سازماندهی امور را به دست بگیرد" . با عمل به این شیوه ی فکری، کم کم اوضاع بر وفق مراد می چرخد و بینایی شان برمی گردد.
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر
درباره این سایت