نام کتاب: #بوف_کور | نویسنده: #صادق_هدایت | #موسسه_مطبوعاتی_امیر_کبیر | ۱۲۸ صفحه
.
در اینجور مواقع هرکس به یک عادت قوی زندگی خودش، به یک وسواس خود پناهنده می شود: عرق خور می رود مست می کند، #نویسنده می نویسد، حجار سنگتراشی می کند و هرکدام دق دل و عقده خودشان را بوسیله فرار در محرک قوی زندگی خود خالی می کنند و در این مواقع است که یک نفر #هنرمند واقعی می تواند از خودش شاهکاری بوجود بیاورد.
.
این احتیاج به #نوشتن بود که برایم یکجور وظیفه ی اجباری شده بود. می خواستم این دیوی که مدت ها بود درون مرا شکنجه می کرد بکشم. می خواستم دل پری خودم را روی کاغذ بیاورم.
.
فقط می خواهم پیش از آن که بروم دردهائی که مرا خرده خرده مانند خوره یا سلعه گوشه این اتاق خورده است روی کاغذ بیاورم. چون به این وسیله بهتر می توانم افکار خودم را مرتب و منظم بکنم. آیا مقصودم فقط #نوشتن وصیت نامه است؟ هرگز، چون نه مال دارم که دیوان بخورد و نه دین دارم که شیطان ببرد، وانگهی چه چیزی روی زمین می تواند برایم کوچکترین ارزشی داشته باشد. آنچه که زندگی من بوده است از دست داده ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آن که من رفتم، به درک می خواهد کسی کاغذپاره های مرا بخواند، می خواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند، من فقط برای احتیاج به #نوشتن که عجالتا برایم ضروری شده است می نویسم.
درباره این سایت