دقیقه ی ۹۰ بود، بین داور و کمک داور اختلاف افتاد چقدر وقت اضافه بهمون بدن، یه‌هو گفتن تمومه و اصلا همین ۹۰ دقیقه کافی بوده! باختیم، آبرومون رفت و دست از پا درازتر رفتیم توی رختکن. همه رفقا تی شرت هاشون رو درآوردن و انداختن کف زمین، اما من دفترچه ام رو برداشتم تا ببینم مشکلاتم چی بوده و یادداشت شون کنم.‌ از اون سال ها خیلی می گذره، اون موقع ۲۱ ساله بودم الان ۳۷ ساله. هنوز هم غیرمجاز می خونم و جایی توی وطنم ندارم، اما می خونم! من روز به روز پیشرفت کردم و یک قدم از دیروزم جلوتر بودم. این هم رفقای ما توی کلیپ، قشنگ ببینیدشون، کدوم شون الان مشهور شدن؟ هیشکی! اون ها مجاز بودن و مشهور نشدن، ما غیرمجاز بودیم و شهرت مون گوش فلک رو کرده ناموسا. ما عاصی بودیم. ما از شکست هامون درس گرفتیم و این آدمی که الان داری می بینی به زور چسب چوب و میخ و پیچ استواره، اما توی پادگان زندگیش سرجوخه نیست و استوار‌ عه
.
پ.ن ۱: متن تلفیقی از راست و دروغ است.
پ.ن ۲: پیروزی یه شبه به دست نمیاد.
پ.ن ۳: #یاس واقعا هنرمنده.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همه چیز در یک نگاه اجرای پیمانکاری سنگ کوهی مرادی Imevbore John کدوم مثبت نيوز نرم افزار های برتر پیش بینی فوتبال بهترین سایت های آنلاین