#سهراب ۸ ماه کارمند #شرکت_نفت بود، همون روزهایی که دانشجوی #دانشکده_هنرهای_زیبا ی #دانشگاه_تهران بود. #مرگ_رنگ رو ۱۳۳۰ منتشر کرد، #زندگی_خواب_ها رو ۱۳۳۲. هندوستان و پاکستان و چین و ژاپن رفت و یه دوره ای توی مدرسه ی #هنرهای_زیبای_پاریس رشته ی #لیتوگرافی خوند. چین که بود #حکاکی_روی_چوب رو یاد گرفت و همون سالِ فارغ التحصیلیش یه نمایشگاه از #نقاشی هاش برگزار کرد. کسی که تابلو چشم اندازش از روستا، همین اواخر توی یه حراجی بزرگ توی تهران ۵ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومن به فروش رفت، شاگرد ممتاز #دانشکده_هنرهای_زیبا بود (که این دانشکده سمبل #هنر کشوره). اون انقدر پای آرزوهاش بود که وقتی فرانسه دبّه کرد و بورس تحصیلیش رو قطع کرد، از ساختمون ده بیست طبقه آویزون می شد و شیشه پاک می کرد! پس #سهراب همیشه اونی نیست که نشسته باشه کنار جوی آب و نون و پنیر بخوره! اون با عمق وجودش واسه خواسته هاش جنگیده، یه چیزی توی مایه های "سربازی که به ردیف آخر خونه های شطرنج برسه، دیگه سرباز نیست!" .
___
جستجوگر، تنها، کمالطلب، فروتن، خجل : اینا یعنی #سهراب ، #سهراب یعنی اینا. کسی که #اشعار ِش تماما تصویرسازی هستش، چون قبل از #شعر و #شاعری، #نقاش بوده. #سهراب تَهِ #هنر خودش رو توی #حجم_سبز نشون می ده که اوج بلاغت اون تداعی می شه.
___
شاید بشه گفت معروف ترین #نقاشی هاش ایناست:
۱. #طبیعت_بی_جان
۲. #شقایق_ها_جویبار_ها_و_تنه_درخت
۳. #علف_ها_و_تنه_درخت
۴. #ترکیب_بندی_با_نوار_های_رنگی
۵. #ترکیب_بندی_با_مربع_ها
۶. #منظره_کویری
___
#هشت_کتاب مجموعه ی کل #سروده های #سهراب هستش که من توی آخرین روز از چالش #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب خوندمش. #انتشارات_رادکان | ۲۵۷ صفحه | بهار ۹۰
___
#مظاهر
درباره این سایت