استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی: شعر مشیری به یکبار خواندن تمام زیبایی ها و رازهای خود را به خواننده می بخشد. سعدی هم زیبایی ها و هنرهای شعرش را در یک لحظه به خواننده عرضه می دارد. به نظر من مشیری به سعدی نزدیک است و این قلمرو پسند خواننده است.
___
استاد سیروس آموزگار: از فریدون پرسیدم "چرا 'زورق صبح'؟ این سوی ابرها نیز صبح است منتهی نوری در میان نیست. بهتر نبود به جای 'زورق صبح' می گفتی 'زورق نور'؟" . خیال می کردم هم اکنون در چهره ی وی حالت یک اشراق و مکاشفه را خواهم دید و او را متوجه اشتباهش خواهم کرد. اما او، به جای جواب، تنها به من نگاه کرد. نگاه سرد و زمختی که کنایه ی تلخی در آن وجود داشت. من این کنایه ی دردناک را حس کردم. حق با او بود، هر صبحی را نمی توان صبح نامید!!!
___
برشی از شعر "ابر" از دفتر "ابر و کوچه" :
تا غم آویز آفاق خاموش
ابرها سینه برهم فشرده،
خنده ی روشنی های خورشید
در دل تیرگی ها فسرده،
ساز افسانه پرداز باران
بانگ رازی به افلاک برده
ناودان ناله سر داده غمناک!
روز، در ابرها رو نهفته
کس نمی گیرد از او سراغی
گر نگاهی، دود سوی خورشید!
کورسو می زند شب چراغی!
ور صدایی به گوش آید از دور
هوی باد است و های کلاغی!
چشم هر برگ از اشک لبریز!
___
#گزیده_اشعار_فریدون_مشیری (دفترهای: بهار را باور کن، تشنه طوفان، گناه دریا، ابر و کوچه، از دیار آشتی، آه باران، از خاموشی) | #موسسه_انتشارات_نگاه | ۲۴۰ صفحه | #مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب
درباره این سایت